Last updated on ژوئن 18, 2021
از شروع ۱۴۰۰ به ۱۳۹۹ فکر میکنم. به اینکه این چی بود که گذشت !
ملغمهای از همهچیزهای ممکن که میشد تجربشون کنم. تجربه هایی که برای رد شدن ازشون مجبور بودم قسمتی از خودم رو جا بذارم، خودی که برای ساختش از زندگیم صرف کرده بودم.
البته زندگی برا همهمون به یه نحوی سخت میشه و راه برای ادامه دادن تنگ میشه! و من فقط میخوام تجربه زیسته خودم رو بنویسم. بنویسم چون نوشتن تنها راه برای اینکه یادم بمونه چه درسهایی رو به چه قیمتی یاد گرفتم.
۱۳۹۹ یادم داد که زندگی همیشه برای شاد بودن و شاد زندگی کردن نیست. واقعا چرا این همه تلاش برای شاد بودن؟ مگه غم چشه؟
این شاید بزرگترین تضاد زندگی باشه و مثال کوچیک و بزرگ زیادی ازین تضادها داریم. تلاش و بیخیالی، عشق و نفرت، ایستادن و حرکت کردن …
خب چرا همیشه باید بین این تضادها انتخاب کنیم ؟
حقیقت زندگی همیشه شاد بودنه؟
نه به نظرم. انسان قرار نبوده همیشه شاد باشه و هیچ موقعی از تاریخ هیچ چیزی همیشگی نبوده.
پس باید پذیرفت و زندگی کرد. همین جمله معروف که ” به چجوریش فکر نکن. فقط زندگی کن”. زیاد دنبال فلسفه و پیدا کردن چراها و چگونهها و چطورها بودن، لذت زندگی لحظه رو میگیره.
خیلی اوقات این سئوالها جواب درستی ندارند.
پس برای ۱۴۰۰ امیدوارم که فقط از فرصتی که دارم برای زندگی استفاده کنم. فارغ از هم تضادها.
اولین باشید که نظر می دهید