مدت ها و بارها خودم رو ایزوله کردم بلکه بتونم بهتر شم. مثل قبل تر
اما هربار نشد و نمیشه
نمیشه که دوباره قبل باشه
گرچه اوضاع مثل سابقه.
مثل همیشه صبح ها که پا میشی خلائی که هرروز باهات بوده رو حس میکنی
و دیگه بلدی که این خلا رو با امید یا هرچیز دیگهای پرش کنی و زندگیتو بکنی
اما دیگه چیزی رو پیدا نمیکنم که بتونم اون خلا رو باهاش پرش کنم
فقط صبر میکنم تا زمان بگذره و ذهنم حواسم پرت بشه تا اینکه کلا فراموشم بشه
اما زمان که میگذره هی دوباره خودشو نشون میده اما تو برات مهم نیست تا اینکه چشماتو میذاری روهم که بخوابی دوباره تویی و این خلا لامصب
باز اگه قدیم ترها بود میگفتم فردا سخت تر باهاش میجنگم اما الان دیگه نه
جنگیدن و فرار کردن و اهمیت ندادن و حتی پذیرفتن تا الان جواب برای من نبوده
اما الان دیگه میخوام اقرار کنم که من باختم!
قرار نیست مثل داستان علمی تخیلی و انگیزشی من یه شخصیت خفنی باشم که همه سختیارو میشکافه و قهرمان داستان باشم!
و این چیزیه که به عنوان واقعیت پذیرفتم.
یه جا می خوندم اگه از جایی که هستید راضی نیستید،خب تغییرش بدید. شما درخت نیستید!
گاهی وقتا ما همونطوری که همیشه زندگی کردیم،زندگی میکنیم اما انتظار نتایج متفاوت داریم. همیشه هم خودمون میدونیم دقیقا چه تغییریه که مارو به اون چیزی میرسونه که می خوایم اما دنبالش نمیریم یا وسط راه ول میکنیم. کسی که در جستجوی نوره در نهایت به روشنایی میرسه،هرچند که از تاریکی ها هم عبور کرده باشه، حیاتی ترین قسمتش همینه که وقتی تو تاریکی هستی به وجود نور ایمان داشته باشی و ادامه بدی…
بالاخره صبح میشه این شب،صبر داشته باش
ممنونم ازت.
اینائی که نوشتی برای الان من نیست.
همه این راههارو رفتم و تلاش هام رو کردم. نور رو زندگی کردم و تاریکی روهم گذروندم.
روشن ترین روزهارو دیدم و تاریکهاشو.
صبر روهم تمرین کردم.
اما حیاتی ترین قسمتش اینه که دیگه ایمانی به نور و تاریکی ندارم.
sorry to say that, but you wanna get lost and no one can find you!
find yourself
(البته به نظرم کتک مبخوای، کاش میتونستم اینکارو انجام بدم برات! 🙂 )
پادکست روزمردگی رادیو راه رو گوش بده اگه گوش ندادی.
Happy to hear it.
Better off that way